@
@nasim_a30

» . . .

صفحه اول

محتوای مورد نظر خیلی ها رو من نمیتونم بسازم؛ اینه که اینا همه کسشر بنظر میاد. از اون طرف هم نیست از این هنری مُنری ها خوشم نمیاد که صد هزار مرتبه شکر «قلم» جذابی هم ندارم. ولی اگه دوست دارید چهارتا حرف مفید بخونید اینجا رو ببینید، بجز اون، این هم فوق العادس: کهکشان آنلاین. مطالب اصیلی توشه و بار هنری هم نداره.


مطالب آخر:

نه این سفسطه نیست، نه مغالطه و نه پارادوکس @ مجـید

Mass Suicide Plan @ مجـید

پیاده روی گیج @ نسـیم

پی نوشتی در ذهنم @ نسـیم

نیستی هستی زده @ نسـیم

روزهایش بوی متعفن عصیانی مرده میداد... طعم خسته چ... @ نسـیم

خواست/نخواست/ دل<<<م/ت @ نسـیم

نیستم وقتی میگی لعنتی.... @ نسـیم

آن روشنی رویش من را چه ندا داد... @ مجـید

بیا جاکش که چسناله ی هم گوش کنیم @ مجـید



آرشیو:



* این نوع آرشیوی که بلاگر ارایه میده تخمی ترین نوع آرشیوه، کاریش هم نمیشه کرد انگار، ناجور تر از اون اینه که حتما باید توی صفحه ی اول باشی تا لینکای آرشیو کار کنه!

متن ها متاسفانه در نسخه ی موبایلی جوری که اصلا ویراست شده نشون داده نمیشه، لطفا حالت [دسکتاپ] صفحه رو استفاده کنید که حق مطلب ادا شه.

       عمری زندگی کردم چو سگ های هار @ مجـید
عمری زندگی کردم چو سگ های هار
دو پُرس گوه قوتِ روزم شد یه وعده نهار
 ز پیشانی عرق ریختیم و افسوس
عرق چون ریخت، روزی بر نیامد زکار
بدنبال محبت بو کشان پای پیاده
دویدیم هی که آهسته نرفت آن سوار
نه مِیلی در گمان بودش نه صبری
دو پا بود و دو پا قرض و فرار الفرار
ای دَرَک بر فصل خُرم چون به عمرم
فقط پاییز دیدم بس نیامد بهار
ز افراطش چنان گاییده شد خلقی که دیگر
نه این خلقت نما دارد نه خالق وقار
به هر سمتی نظر کردم بدیدم آه و ناله
بین چه بی رحمی تو ای زاینده ی روزگار
عنان بر کف نداشت لاشی صفت دست زمانه
ز هر سویی مرا گا داد و رفت کونده خار
به این بیت از غزل گویم خلاصه
بگا رفتم رسید این سال بیست و چهار
۱۳۹۲/۱۰/۰۸ مجـید


ارسال یک نظر