@
@nasim_a30

» . . .

صفحه اول

محتوای مورد نظر خیلی ها رو من نمیتونم بسازم؛ اینه که اینا همه کسشر بنظر میاد. از اون طرف هم نیست از این هنری مُنری ها خوشم نمیاد که صد هزار مرتبه شکر «قلم» جذابی هم ندارم. ولی اگه دوست دارید چهارتا حرف مفید بخونید اینجا رو ببینید، بجز اون، این هم فوق العادس: کهکشان آنلاین. مطالب اصیلی توشه و بار هنری هم نداره.


مطالب آخر:

کار و روزی چون که باشد هرزِگی... @ مجـید

ما از دل افسانه ی بی نام و نشانیم... @ مجـید

(3) تحلیل جمله @ مجـید

(2) داستان مَن/اَن @ مجـید

قصه ای گویم شنیدن باشد آنرا به صد @ مجـید



آرشیو:



* این نوع آرشیوی که بلاگر ارایه میده تخمی ترین نوع آرشیوه، کاریش هم نمیشه کرد انگار، ناجور تر از اون اینه که حتما باید توی صفحه ی اول باشی تا لینکای آرشیو کار کنه!

متن ها متاسفانه در نسخه ی موبایلی جوری که اصلا ویراست شده نشون داده نمیشه، لطفا حالت [دسکتاپ] صفحه رو استفاده کنید که حق مطلب ادا شه.

       (6) حقوق برابر @ مجـید

*جز حالت عامه، این نوشته چنتا مخاطب خاص  هم داره.
پیش درآمد بگم،  در  مباحث بیشتر مبحث اشتغال شاخص بوده.

 برای برابری حقوق زن و مرد دو حالت وجود داشت تا قبل از انتهای این ماجرا:
  • حالت اول اینه که فرضا حقوق برابر از قبیل موقعیت اجتماعی، فرصت های تحصیلی و شغلی و ...، برای زن موجوده و اما زن اختیار داره تا از این حقوق استفاده بکنه یا نه؛ حالا این اختیار از اجازه ی ولی یا عرف جامعه یا هر گهِ دیگه ای میاد.
  • در حالت دوم همان حقوق به طور برابر برای زن موجوده با این تفاوت که در استفاده از این حقوق بر زن اجبار وجود داره، حالا اجبار به واسطه ی قهر ولی یا عرف جامعه یا ... که زن اختیاری در انتخاب و استفاده نداره.
     اکثریت جامعه ی زن در نگاه ابتدایی و اکثریتِ این اکثریت حتی در نگاه انتهایی نظریه ی اول رو جامع تر و بر حق تر تصور می کنن اما اینجا یه موضوعی بین دو نظریه هست که وقتی همراه با حقوق مرد بررسی بشه نابرابری نشون میده. برای مثال اشتغال تعریف شده و در قانون هم از اون حمایت شده اما در عین حال قوه ی قهر یا اجباری بصورت مستقیم از طرف قانون برای التزام مرد به اشتغال وجود نداره و عموما نمی بینیم که فردی مثلا به دلیل عدم اشتغال یا در کل عدم بهره مندی از حقوق خود با زور و فشار قانون مواجه بشه. ولی در هر صورت مرد الزاما باید مشغول به کار باشه، این واژه ی "باید" از جنبه ی اجبار قانونی نیست بلکه در راستای بهبود زندگی و وضعیت فردی-اجتماعی و رفاهی و ... هست که به واسطه احقاق حق اشتغال حاصل میشه. به عبارتی مجموعه ی همین عوامل هستن که الزام به عملِ خودشون رو ایجاد و توجیه می کنن.

خب حالا با این تفاسیر بر می گردیم به موضوع برابری. (لازمه بگم موضوع بر سر نسبت درآمد به کار نیست، به حاشیه نرین، کلیت حقوق برابر موضوعه)

تضاد دو موردی که بیان کردم اونجاست که اگر زن اونطور که توضیح دادم در استفاده یا عدم استفاده ی این قبیل حقوق صاحب اختیار باشه به موازات باعث نابرابری خواهد بود، چطوری؟

اینطور مثال میزنم؛ فرض می کنیم هر فرد برای یک روز زنده موندن نیاز به 10 نخ سیگار داره که برای بدس آوردنش باید 5 ساعت کار انجام بده، حالا %49 جمعیت افراد رو زنان تشکیل میدن، یعنی برای زنده موندن تمام افراد (زن و مرد) روزانه به n نخ سیگار نیاز داریم که با در نظر گرفتن حقوق برابر باید %49 از n نخ سیگار توسط زنان و %51 توسط مردان حاصل بشه. اما اگه این %49 بر مبنای نظریه ی اول از حق بالقوه ی اشتغال استفاده نکنن؟، اینجاس که %96 از همان جمعیت پنجاه و یک درصدی «مردان» به ناچار مجبور به انجام دو برابر کار روزانه میشن تا تمام افراد زنده بمونن. یعنی دو برابر شدن شاخصِ کار نسبت به چیزی که حقشونه یا به بیانی دیگه «حقِ حق کُشی برای زن».

اما بگذریم از راه های سازش کاری و به تفاهم رسیدن که ممکنه به ذهنتون بیاد چون این دسته از راه حل ها نیاز زیادی به نظریه پردازی و تفکر خاصی ندارن، اینها در اکثر مواقع نا عادلانه و همیشه راحت ترین شیوه، و در صورت عملی شدن راهکار خوبی بودن که بحث راجبش کسشری بیش نیست و از بحث من خارجه.

در نهایت من هیچکدوم از دو نظریه  رو قبول ندارم، چون علاوه بر تضادی که بین دو مورد بر قراره در دلِ هر کدوم یک پارادوکس جداگانه هم وجود داره. پس بعد از استنتاج، قاطعانه نظرم روی نظریه ی سومه:

3

«حقوق برابر یعنی زن خودشو زنده نگه داره و مرد خودشو زنده نگه داره. سکس و تولید مثل هم از حقوق هر دو طرف هست نسبت به هم»

 
*جبهه نگیرید، وابستگی ها و نیاز های احساسی و این خزعبلات شامل این مبحث هست ولی بهش نمی پردازم چون در نهایت اونام برای دو طرف صادقه.
۱۳۹۲/۰۵/۲۲ مجـید


ارسال یک نظر