@
@nasim_a30

» . . .

صفحه اول

محتوای مورد نظر خیلی ها رو من نمیتونم بسازم؛ اینه که اینا همه کسشر بنظر میاد. از اون طرف هم نیست از این هنری مُنری ها خوشم نمیاد که صد هزار مرتبه شکر «قلم» جذابی هم ندارم. ولی اگه دوست دارید چهارتا حرف مفید بخونید اینجا رو ببینید، بجز اون، این هم فوق العادس: کهکشان آنلاین. مطالب اصیلی توشه و بار هنری هم نداره.


مطالب آخر:

ما چگونه ما شدیم [۱] @ مجـید

دو مرد، دو زن، دو کاندوم @ مجـید

تحلیل یسری مواضع @ مجـید

اقتصاد، اعتقاد و مذهب، تولید ناخالص @ مجـید

کیفیت تولیدات عصر حاضر و ارزش افزوده @ مجـید

زن @ مجـید

عمری زندگی کردم چو سگ های هار @ مجـید

نه این سفسطه نیست، نه مغالطه و نه پارادوکس @ مجـید

Mass Suicide Plan @ مجـید

پیاده روی گیج @ نسـیم



آرشیو:



* این نوع آرشیوی که بلاگر ارایه میده تخمی ترین نوع آرشیوه، کاریش هم نمیشه کرد انگار، ناجور تر از اون اینه که حتما باید توی صفحه ی اول باشی تا لینکای آرشیو کار کنه!

متن ها متاسفانه در نسخه ی موبایلی جوری که اصلا ویراست شده نشون داده نمیشه، لطفا حالت [دسکتاپ] صفحه رو استفاده کنید که حق مطلب ادا شه.

       ما چگونه ما شدیم [۲] @ مجـید
[آقا این عنوان ومتن هیچ ربطی به «ما چگونه ما شدیم» اثر صادق زیبا کلام نداره.]

*
     بحث نژاد رو با یه نتیجه گیری کوتاه تموم کردیم، سعی می کنم در ادامه هر جا مطلبی قابل ارتباط با نژاد بود، به قسمت قبل رجوع نکنم که این کار جز پیچیده کردن اوضاع نفع دیگه ای نداره.
توضیحاتی در تشریح «عوامل بیرونی»                  ۲
    ساز و کار ریدن توی توالت ایرانی همیشه با انتشار بوی گه همراه بوده و همه به این مهم مسلطن، اما دسته های مختلف مردم برای این مشکل چه راه کار هایی ارایه میدن؟ یه شهر محصور با جمعیت محدودی رو به عنوان نمونه ی یک اجتماع پویا برای این مثال فرض بگیریم، افراد کند ذهن تر معمولا ایده هایی میدن برای رفع مشکلات بعد از وقوع؛ اونا در این حالت در یا کانال یا پنجره یا یه مجرایی رو باز میذارن تا یواش یواش اثر بو از بین بره. افرادی با سطح بالاتر علاوه بر اجرای طرح قبل، ترجیح میدن از یک سیستم جانبی دیگه هم برای حل مشکل استفاده کنن، مثلا استفاده از مواد خوشبو در محیط توالت به این امید که رایحه ی ان کم جون تر بشه. (تا اینجای کار عقل خیلی دخیله اما عقل موضوع قسمت سوم این داستانه و فعلا باهاش آنچنان کاری نداریم)
    ممکنه جامعه ی مورد نظر در طول زمان برای رفع مشکل راه کار هایی ارایه بده و ممکنه هم نده! اما اگر در همون سیر ترقی شخصی از بیرون حصار وارد شد و گفت «اَن هرچه سریعتر داخل آب قرار بگیره انتشار بو کمتر خواهد شد» و اگه سیستمی مثل سیفون توالت فرنگی رو معرفی کنه، مشکل ما مرتفع و نیاز به بروز رسانی راهکار های قبلی و به بیانی نیاز به تفکر و تولید ایده برای اون موضوع کم یا قطع خواهد شد. البته این یک مثال بود و ما از توالت فرنگی به دلایلی استفاده نمی کنیم گرچه راهی هم برای مثال ما در نوع کاسه توالت ایرانی تا الان عرضه نشده!
    گسترده شدن اتفاق بالا جامعه رو مصرف کننده ی محض بار میاره، جامعه ی مصرف کننده مقلده و مقلد همیشه مقلد میمونه و مقلد بدون داشتن گرا و خوراک جدید یقینا عقب خواهد ماند. آیا میشه گفت این عقب موندگی بخاطر عوامل بیرونی بوده؟
    معادله ی درستی به نظر میاد و فارق از به نظر اومدن، اصلا درسته! اما مردی با نام X مطمئنه که نیتش از سکس فرزند آوری نیست و این مرد چند راه پیشگیری رو هم بلده، مرد Y اونو با کاندوم آشنا می کنه و مرد X از نتیجه راضیه. در حالت بعد همان مرد X مفروضه اما اینبار مرد Y نه تنها قصد شناسوندن کاندوم رو به آقای X نداره بلکه با زور جلوی اجرای راه های دیگه ی پیشگیری رو هم میگیره و خب نتیجه هم که تابع این شرایط فرق می کنه اینبار.
    مدعای نسبت دادن نتیجه ی کارها به عوامل بیرونی زمانی پذیرفتنی هست که اختیار ما کمتر از جبری باشه که از بیرون بهمون تحمیل شده. یعنی ما توان بالقوه ی انجام کار رو داشته باشیم اما به واسطه ی اجبار جور دیگه ای عمل کنیم و نتیجه ی دیگه ای بگیریم؛ در مثال اول مرد Y مسبب نتیجه نبود ولی در مثال دوم بود؛ پس:
ما چه «ما» شده باشیم چه نه، به سبب عوامل بیرونی نبوده است.

.
.
.
پایان بخش دوم
(تا ادامه اضافه نشده : دو مرد، دو زن، دو کاندوم)

۱۳۹۵/۰۵/۱۴ مجـید


تو پنچ تا پاراگراف شیش بار گفتی "اما". جمله بندیتم که کمر آدمو خم می کنه نمیشه خوند اصلا. ولی حاجی اون مبحث پذیرفتن عوامل بیرونی که گفتی من همش فکر میکنم یه ایرادی داره بذا فکر کنم پیداش کنم:))
آقا کجا وبلاگ بسازم من؟
ممنونم روی اپیزود نظر داده ای .مرسی

رضا انتقاد سازنده هم بلدیا:) استعداد ندارم توی این زمینه:)
اون قسمت عوامل بیرونی رو هم فکر کنم بدونم چه ایرادی تو ذهنت اومده، حالا تو بگو ببینم همونه یا نه. ما چاکریم بِرادِر:))
عح من بالاخره تونستم نظر بذارم :دی
چطوری؟ گفتم یه حالی ازت بپرسم نبودی.
قربون شما، مچکرم
نوشته های ما مفید واقع میشه حالا؟ :))
سلام مجید عزیز
ممنونم من رو مطالعه می کنی .
من تو اپیزود کمتر می نویسم .
بیشتر رو وب خودمم.
شرمند اسامی رو سانسور کردم تو کامنت عذر میخوام. ببخشید ولی دوس ندارم اسم رو اپیزود بره
قالبت فاجعه است تورو خداااا
عوض کن اصلا نمیشه مطالعه کرد
پست جدید هم نداشتی :)
خیلی وقته این پست اخرته ..
ممنونم از نظر
قربانت
بسیار ممنونم تز نظر فوق العاده ای که روی پست قرار داده ای
وای این قالب منو کشت . من زجر می کشم .چرا یک قالب بهتر رو امتحان نمی کنی خیلی ناقصه ی جوریه ..
مخصوصا روی موبایل که افتضاحه .
من ی قالب معرفی کنم ؟
خیلی بهم خورده است
هاتف عزیز میشه یه اسکرین شات از قالب برام ایمیل کنی؟ عجیبه :)
ممنونم از اینکه اومدی ..
خیلی خندیدم ...
پست جدید کلا نمی دین ..
اصلا از بلاگ اسپات خوشم نمی اد
سلام مجدد
کی دوست نداره؟
اتفاقا هر نوشته ای به نظرم برای خودش ارزشمنده ...
مطمئنا هر نوشته هوادارشو پیدا می کنه
تنها ایراد من به قالبه .. خیلی قالب بدیه .. اصلا هیچیش معلوم نیست..
من خیلی منتظر پست جدیدتر شدم .. ولی نبود
امیدوارم بنویسی

ارسال یک نظر