[آقا این عنوان ومتن هیچ ربطی به «ما چگونه ما شدیم» اثر صادق زیبا کلام نداره.]
*
بحث
نژاد رو با یه نتیجه گیری کوتاه تموم کردیم، سعی می کنم در ادامه هر جا مطلبی قابل ارتباط با نژاد بود، به قسمت قبل رجوع نکنم که این کار جز پیچیده کردن اوضاع نفع دیگه ای نداره.
توضیحاتی در تشریح «عوامل بیرونی» ۲
ساز و کار ریدن توی توالت ایرانی همیشه با انتشار بوی گه همراه بوده و همه به این مهم مسلطن، اما دسته های مختلف مردم برای این مشکل چه راه کار هایی ارایه میدن؟ یه شهر محصور با جمعیت محدودی رو به عنوان نمونه ی یک اجتماع پویا برای این مثال فرض بگیریم، افراد کند ذهن تر معمولا ایده هایی میدن برای رفع مشکلات بعد از وقوع؛ اونا در این حالت در یا کانال یا پنجره یا یه مجرایی رو باز میذارن تا یواش یواش اثر بو از بین بره. افرادی با سطح بالاتر علاوه بر اجرای طرح قبل، ترجیح میدن از یک سیستم جانبی دیگه هم برای حل مشکل استفاده کنن، مثلا استفاده از مواد خوشبو در محیط توالت به این امید که رایحه ی ان کم جون تر بشه. (تا اینجای کار عقل خیلی دخیله اما عقل موضوع قسمت سوم این داستانه و فعلا باهاش آنچنان کاری نداریم)
ممکنه جامعه ی مورد نظر در طول زمان برای رفع مشکل راه کار هایی ارایه بده و ممکنه هم نده! اما اگر در همون سیر ترقی شخصی از بیرون حصار وارد شد و گفت «اَن هرچه سریعتر داخل آب قرار بگیره انتشار بو کمتر خواهد شد» و اگه سیستمی مثل سیفون توالت فرنگی رو معرفی کنه، مشکل ما مرتفع و نیاز به بروز رسانی راهکار های قبلی و به بیانی نیاز به تفکر و تولید ایده برای اون موضوع کم یا قطع خواهد شد. البته این یک مثال بود و ما از توالت فرنگی به دلایلی استفاده نمی کنیم گرچه راهی هم برای مثال ما در نوع کاسه توالت ایرانی تا الان عرضه نشده!
گسترده شدن اتفاق بالا جامعه رو مصرف کننده ی محض بار میاره، جامعه ی مصرف کننده مقلده و مقلد همیشه مقلد میمونه و مقلد بدون داشتن گرا و خوراک جدید یقینا عقب خواهد ماند. آیا میشه گفت این عقب موندگی بخاطر عوامل بیرونی بوده؟
معادله ی درستی به نظر میاد و فارق از به نظر اومدن، اصلا درسته! اما مردی با نام X مطمئنه که نیتش از سکس فرزند آوری نیست و این مرد چند راه پیشگیری رو هم بلده، مرد Y اونو با کاندوم آشنا می کنه و مرد X از نتیجه راضیه. در حالت بعد همان مرد X مفروضه اما اینبار مرد Y نه تنها قصد شناسوندن کاندوم رو به آقای X نداره بلکه با زور جلوی اجرای راه های دیگه ی پیشگیری رو هم میگیره و خب نتیجه هم که تابع این شرایط فرق می کنه اینبار.
مدعای نسبت دادن نتیجه ی کارها به عوامل بیرونی زمانی پذیرفتنی هست که اختیار ما کمتر از جبری باشه که از بیرون بهمون تحمیل شده. یعنی ما توان بالقوه ی انجام کار رو داشته باشیم اما به واسطه ی اجبار جور دیگه ای عمل کنیم و نتیجه ی دیگه ای بگیریم؛ در مثال اول مرد Y مسبب نتیجه نبود ولی در مثال دوم بود؛ پس:
ما چه «ما» شده باشیم چه نه، به سبب عوامل بیرونی نبوده است.
.
.
.
پایان بخش دوم
(تا ادامه اضافه نشده : دو مرد، دو زن، دو کاندوم)